"هستی" بدون امکان گفت و شنود با خالق؟ (زهی "ایمان"، خوشا "معنا")
روز عرفه _ نشست (انسان متعادل؛ گرسنهی "عبادت"، تشنهی"معنویت") _ ۱۴۰۱
بسمالله الرحمن الرحیم
ایام خاص، شبهای خاص و روزهای خاصی، و همینطور مکانهای خاص و زمانهای ویژهای که ظاهراً مسیر به سوی خداوند تسهیلات بیشتری دارد، راحتتر، سریعتر، مسافتهای طولانی را میشود طی کرد. روزهایی که به نام ایامالله نامیده شده، شبهای خاص در طول سال، که اوج آن شبهای قدر در ماه مبارک است. شبهای نزول قرآن است اینها بهانههایی میشود برای کسانی امثال بنده و ما که در طول سال و بطور دائم به مسئله هستی خودمان، هستی انسان که خداست، مبدأ و غایت اوست و مرگ و زندگی ما به دست اوست، خودمان وهرچه داریم و نداریم از آنِ اوست، به این بهانه یک مقدار راجع به آنچه بزرگان و آموزگاران معنویت و در رأس آنها انبیای الهی، اولیای خدا، بویژه پیامبر اکرم(ص) و فرزندان معصوم و معنوی ایشان ائمه هدی(ص) فرمودند توجهی مجدد به مقولات معنوی بکنیم. بنده در اندازهای نیستم که بخواهم کسی را به موعظه به معنویت بکنیم. اما به عنوان یک طلبه و معلم برای بعضی، بویژه دوستان جوان که شاید فرصت نکرده باشند این مفاهیم و توضیحات را مطالعه کرده باشند و یا شنیده باشند، حداقل وظیفهای که امثال بنده هم ممکن است بتوانند تا حدی از پس آن بربیایند توضیح آن مبانی و تبیینهاست.
اصل مسئله، این است که انسان بتواند به لحظاتی ناب و به آن قلههای وجودیای برسد که هرچه کمتر از غیر خدا به یادش بیاید و هرچه بیشتر به خداوند بیندشید و به یاد او باشد در ماه رمضان فرمودند فقط دهانتان را از غذا خوردن نبندید، صرف غذا نخوردن عبادت نیست! عبادت، آن انگیزه و نیتی است که باید در غذا نخوردن تجلی کند و بسیاری امور دیگر. هدف از این عبادتها، دعا، نماز،روزه، حج، این است که روح تقوا و حس خداباوری و خداطلبی در انسان هرچه بیشتر پرورش پیدا کند و این مسیر در تربیت انسان با هیچ جایگزین دیگری جبران نمیشود یعنی نمیتوانیم بگوییم که این کارکردی که شما از نماز و دعا و عبادت میطلبید ما بدون نماز و دعا، بدون عبادت خداوند از طرق دیگری این خلأ را جبران میکنیم. خلأ نماز و دعا و عبادت، از هیچ طریق دیگری قابل جبران نیست هیچ چیز دیگری نمیتواند این کار را بکند و کارکرد این را داشته باشد و اساساً یک بُعد ثابت وجودی انسان که نه تغییر میکند و نه منسوخ میشود نه به چیز دیگری تبدیل میشود این نیاز به پرستش و عبادت آن امر مطلق، خدای متعال است. انسان به عبادت خدا احتیاج دارد روشن است که خدا به عبادت ما نیازی ندارد اما روشن باشد که ما به عبادت و پرستش او نیاز داریم. از طریق این عبادت و نماز و دعا و پرستش است که انسان میتواند به خودش توجه کند خودش را بشناسد، توجه باطنی برگردد و خودش را ببیند که کجای کار هست و چه نسبتی با آن حقیقت مطلق دارد که من را آفریده و من و همه هستی در قبضه قدرت او هستیم و همه هستی از جمله من، هر لحظه محتاج به او هستیم، نیازمند او هستیم و در واقع در ذیل این نماز و پرستش و دعاست که ما از خودمان به سوی خداوند یعنی از نقص به کمال حرکت میکنیم. پرواز میکنیم و صعود میکنیم. خلق را پشت سر میگذاریم و از خلق و هم مخلوقات عبور میکنیم و به سوی خالق میرویم به او توجه میکنیم. این آثار و برکاتی که این توجه دارد جدا از همه آن آثار، ما به خود این عبادت محتاج هستیم. انسان به خود این پرستش و اثری که در روح او میگذارد به شدت نیازمند است. ما گرسنه معنویت هستیم، ما تشنه عبادتیم چه بدانیم و چه ندانیم چه عبادت بکنیم و چه نکنیم، چه عبادت درست با معبود درست داشته باشیم چه عبادت نادرست با معبود درست، چه عبادت نادرست با معبود نادرست! در مسیر در مصادیق و مفاهیم عبادت و معبود اشتباه میکنیم انبیاء آمدند که ما اشتباه نکنیم به ما بیاموزند که چگونه با خداوند سخن بگوییم، او را چگونه بشناسیم و چگونه تصور کنیم و چگونه تصدیق کنیم و به چه زبانی با او و در محضر او سخن بگوییم و او را زنده و حاضر و حاکم و خالق بدانیم و یاد بگیریم که با او گفتگو کنیم. او با قلب ما حرف میزند و هرچه ما متعادلتر باشیم این حرفها نابتر و درستتر و واقعیتر است. ما وقتی نماز نمیخوانیم و دعا نمیکنیم تعادل انسانی خودمان را به تدریج از دست میدهیم و خودمان هم حواسمان نیست، توجهی نداریم و این عدم تعادل روحی و باطنی ما در رفتار و گفتار ما خودش را نشان میدهد و باعث میشود به خودمان و دیگران صدمه بزنیم و دیگران از ما متنفر میشوند و خودمان هم از خودمان کمکم بدمان میآید و متنفر میشویم ولی مجبور هستیم خودمان را تحمل کنیم. این یک نیاز روحی است ما دائم از مسیر متعادل خارج میشویم، باید با همین نماز و دعا و عبادات با روزه، با پرستش و نیایش خداوند، با تأمل در این کلمات دعا خودمان را تکان بدهیم که خوابمان نبرد، بیدار بشویم، متذکر بشویم، به یاد بیاوریم و دوباره به نقطه تعادل برگردیم و هیچ بُعدی را نگذاریم بیش از اندازه سنگین بشود و بُعد دیگر و ابعاد دیگر ما، استعدادهای دیگر ما، نفله بشوند و ظرفیتهای متعالی ما خالی بمانند، سبک بشویم، سبک بشوند و سقوط کنیم ما در روح و شخصیتمان خیلی جای خالی داریم و خیلی ظرفیت داریم که باید مظروفهای درستی در آن ظرفها بریزیم. آن استعدادها و نیازها باید در یک تعادلی با هم باشند. ما بدن و جسم داریم، نیازهای بدنی و جسمانی داریم، نیازهای دنیوی، نیازهای اخروی، ابدی، نیازهای مادی و معنوی، نیازهای فردی و جمعی، نیازهای کوتاه مدت و درازمدت همه اینها با هم باید دیده بشود و قرآن کریم آمده به ما بیاموزد که چگونه این تعادل را حفظ کنیم و به سمت آن حرکت کنیم نه فقط دنبال مادیات برویم که اساساً همه چیز بدون معنا باشد، معنویتی در زندگی نداشته باشیم، همه چیز مادی و بیمعنا. همه چیز تکراری و مزخرف، و هدف نداشته باشیم و هدفمان را از دست بدهیم. هدف نمیتواند از خود آدم کوچکتر و حقیرتر باشد. هدف باید از ما بالاتر و بزرگتر باشد. هدف باید یک چیزی باشد که در دسترس باشد اما در دست نباشد. باید بتوانیم به سمت آن برویم و به آن نزدیک بشویم و هدف، حفظ وضع موجود نیست. هدف، رشد و تعالی است. وقتی هدف معنوی در زندگی نداریم تمام زندگی ما همه ابعادش کمکم بیمعنی و تکراری و مزخرف میشود. تهوع فلسفی سراغ آدم میآید چه فلسفه بداند و چه فلسفه نداند، همه چیز پوچ میشود، زندگی تکراری، دایرهوار، تهوعآور است. وقتی هدف، ماده و مادی است پیروزیهایش با شکست فرقی ندارد و امید آن با یأس مخلوط است. چون ما از ماده و مادی بالاتریم. موجودی که ظرفیتهای بالاتر دارد نمیتواند به پایینتر قناعت کند و اکتفاء بکند. وقتی که تمام حواسش و هدفش پایین و پایین تنه باشد خب انسان مأیوس و خسته میشود و دچار افسردگی عقلانی و فروپاشی شخصیتی میشود ولو به روی خودش نیاورد. بعد میرود با مواد مخدر و مشروبات الکلی، سکس و قمار و جنگ و خشونت و رقابتهای احمقانه و پز دادن سر ویلاها و حسابهای بانکی، از این قبیل. سر خودمان و سر خودش را گرم میکند تا فرصت آن تمام بشود و بگویند وقت تو تمام شد! همه چیز را بگذار و دست خالی بیا.
دعا و نماز، پادزهر این زهر خطرناک است و به زندگی معنا و هدف میدهد، نور مقدسی را پیش روی تو نشان میدهد که تو به کدام سمت باید حرکت کنی، فرصت را از دست نده، زندگی مادیات را تأمین کن اما همه دنیا وسیله است لازم است مفید است نعمت خداست قدرت، ثروت، شهوت، منزلت، همه نعمت خداست اما همه وسیله است اینها را هدف نگیر. هدف از همه اینها بالاتر است. اینها از تو پایینتر هستند تو از همه اینها بالاتر هستی. هدف تو باید از خودت بالاتر باشد. اگر همه اینها را داشته باشی آن معنا و معنویت نباشد، آن هدف معنوی نباشد که در قالب نماز و دعا و عبادات تر و تازه میماند دائم به انسان انرژی و امید و هدف میدهد همه چیز را معنادار میکند، اگر این را نداشته باشی و همه آنها را داشته باشی باز هم دائم ناراحت هستی، روانی هستی، نامتعادلی. اگر فقط هم دنبال این مسائل باشی و نیازهای طبیعی و واقعی را نبینی باز هم دین را از دنیا، و دنیا را از آخرت جدا کردی، تفکیک کردی، باز هم این خلاف تعالیم اسلام و قرآن است. باید وسط صحنهها و عرصههای مادی زندگی سیاست، اقتصاد، ازدواج، مدیریت، تعلیم و تربیت، رسانه، حاکمیت و حکومت باشی اما در عین حال هیچ کدام از اینها هدف نباشد، هدف را با آن نماز و دعا باید دائم به یاد بیاوریم. هدف، خداست. هدف، آن مطلق است که همه مطلقها در محضر او نسبی هستند همه هدفها پیش پای او وسیلهاند و او هدف اصلی و نهایی است نه تنها من و شما بلکه هدف کل هستی است.
اگر این عبادت و نماز و دعا نباشد یک خلأ بزرگ و سوراخ بزرگی در روح شما ایجاد میشود یک حفره سیاه خطرناکی که هیچ چیز آن را پر نمیکند. دائم مضطرب خواهید بود و خواهیم بود. میبینید که ما دائم مضطرب هستیم برای این است که ما درست عبادت نمیکنیم. نیروی معنوی در انسان اینطوری ضعیف میشود از بین میرود. نیروی معنوی در جهان به این شکل از بین میرود. وقتی معنویت در جامعه جهانی ضعیف شد و به حاشیه رفت. با سکس و فحشا و خشونت و قمار و شراب و جنگ و جنایت و غفلت، خب این جهان غیر معنوی، یک جهان بیمعناست. تعادل خود را از دست میدهد چنان که از دست داده است. جهانی که در تسخیر نیروهای توحیدی و موحد و عادل و باتقوا نباشد و در اختیار عناصر فاسد و مفسد باشد همانها هستند که فرشتهها گفتند «یفسد فی الارض» زمین را به گند میکشانند و فاسد میکنند و خرابش میکنند همه تعادلهای مادی و معنوی را بهم میریزند و «یفسک الدماء» و خون همدیگر را میریزند. موجودات خشن و مفسد و بیرحم. این همان انسان بینماز و بیخدا تهش این میشود. خب حالا مردم و ملتها تا وقتی که گرسنه هستند شکمهایشان گرسنه است فرصت ندارند خیلی به این سؤالات فکر کنند فکر نمیکنند دائم میخواهند غذا و امکاناتی پیدا کنند. بعد هم توی این خط میافتند که هرکسی که بیشتر میخواهد اول رقابتهای مثبت سانتیمانتال و بعد هم رقابتهای منفی وحشیانه. خب حالا فرض کنید آنهایی که یک بخشی از بشریت که معمولاً اقلیت هستند نه اکثریت، به رفاه میرسند تازه آنها به یک نقطهای میرسند که زندگی عادی است از آن لحظه به بعد که درد گرسنگی شکم تمام میشود درد گرسنگی روح بیدار میشود. آن وقت انواع و اقسام پرسشهای بیپاسخ که خب حالا که چی؟! حالا چی؟! آن وقت جواب ندارد و انواع ناراحتیهای روحی و بیماریهای روانی که منشأ همهاش بیمعنا دیدن و بیهدف دیدن خود و هستی و زندگی است بیمعنا دیدن زندگی، مرگ، و پرسشهای بیپاسخ که پاسخ آن را انبیاء آوردند و پاسخ آن در قرآن کریم است پاسخ آن را فرستادگان خداوند و رهبران الهی دادند و الا زندگی مادی صددرصد تأمین میشود فرض کنید از 24 ساعت، 20 ساعت آن اوقات فراغت و بیکاری شما بشود! خب میخواهید چه کار کنید؟ چقدر میتوانید سر خودتان را گرم کنید؟ بخش اصلی، زیرزمین روح و شخصیت، آنچنان خالی و تاریک است و روح تاریک، پر از سوسک و مارمولک است و این خلأ جز با عبادت و دعا، جز با توجه به ماوراء این عالم و هدف زندگی و مرگ جبران نمیشود. لذا جوامعی که الآن در دنیا از بقیه مرفتر شدهاند افسردگی و یأس و خودکشی و بیماریهای روحی در آنها اصلاً کمتر نشده بلکه بیشتر شده است. این دعا و نماز یک مصلحی است که خداوند در اختیار هر کس قرار داده است. به تعبیر بعضی از اساتید میگفتند این پزشک سر خانه است. یعنی همانطور که ورزش برای سلامتی بدن مفید است، آب شرب سالم برای خانه، هوای سالم برای تنفس، غذای تنفس برای بدن. نماز و دعا؛ آن دارو و غذای سالم برای روح است و اگر در 24 ساعت شبانه روز دقایقی را با فاصلههای چند ساعت چند ساعت که میشود همین دعاها و نمازها نباشد که روح انسان آنجا برود پمپبنزین دوباره خودش را شارژ کند. هر چند ساعت با یک نماز و دعایی مختصر، چند دقیقه خودش را شارژ کند. دوباره با هدف را برای خودش بازخوانی کند که بیخود مغرور و مأیوس نشو، بیخود عصبانی نشو، بیخود خیلی خوشحال نشو جفتک نینداز، حد خودت را بشناس، به دیگران چگونه نگاه کن و از این قبیل. دوباره با هر چند ساعت یک نماز و دعا، دوباره آن تعادل روحی و عقلی به انسان برمیگردد. تعبیری که پیامبر اکرم(ص) برای این نماز و دعا فرمودند این است که گفتند شما روزی 5 بار نماز بخوانید این 5 نماز و دعاهایش مثل 5 رودخانه طاهر و مطهر هستند که هر چند ساعت یک بار، روزی 5 بار شما روحتان را در آن شستشو میدهید. در این چند ساعت گذشته از نماز و دعای قبلی تا این یکی، اگر غلط و گناهی کردیم ظلمی کردیم، گناه هم ظلم به خودمان است. ظلم به دیگران، ظلم به خودمان هم هست. هر غلطی کردیم و بلایی سر خودمان آوردیم چند ساعت بعد دوباره ما با خداوند قرار گفتگو و ملاقات داریم و دوباره باید برویم این کلمات را خطاب به او و در محضر او عرض کنیم و تکرار کنیم که خدایا فقط هدف من تو هستی «إیّاک نعبد» فقط از تو کمک میخواهم، قدرت واقعی تو هستی، «إیّاک نستعین». «الحمدلله»؛ من از تو سپاسگزارم آنجه به تو مربوط است همه چیز روبهراه است و به تعبیر یکی از دوستان اروپایی میگفت که این «الحمدلله» که در نماز میگویید دارید به خداوند میگویید که Ever thanks Ok و روزی روزی چند بار وقتی این را به خدا میگوییم میفهمیم اگر یک جاهایی اوضاع را ناجور میبینیم منشأ آن ناجوری خودمان یا دیگران هستند. خداوند نیست. آنجا باید تو موضع درستی داشته باشی. این خیلی هیجانانگیز است که بداند هر چند ساعت میتواند با خدای این هستی، با میلیاردها، میلیارد، با هزاران میلیارد کهکشانها و منظومهها، ریزترین موجودات و... خالق همه چیز و همه کس، هر چند ساعت یک بار به ما اجازه دادند که در محضر او باشیم و خداوند در آن حدیث قدسی پیامبر(ص) فرمود: «أنا جلیس الذاکرین» هرکس من را یاد میکند من در آن لحظه همنشین او هستم. «سمع الله لمن حمده» که در نماز میگوییم یعنی خداوند صدای من را شنید. این که من تکبیر میگوییم «لاالهالاالله» میگویم «سبحانالله» میگویم، «الحمدلله» میگویم بعد میگوییم «سمع الله لمن حمده» الله شنید هرکس که او را حمد کند و حمد بگوید. چقدر هیجانانگیز است که خالق هستی در این لحظه نماز و دعا روی من زوم میکند و دارد دقیق میشنود که من چه میگویم خداوند بصیر است، میبیند، علم به دیدنیها دارد، سمیع است میشنود یعنی علم به شنیدنیها دارد و همه چیز را دارد ثبت میکند. اصلاً خود همین که ما بفهمیم تنها نیستیم. خداوند میفرماید «معکم» خدا با شماست هیچ کدام، هیچ وقت تنها نیستید دقیق در محضر خدا هستید و خدا کیست پس این محضر چیست و چه محضری است؟ خود این خیلی هیجانانگیز است، خیلی زندگی معنادار، هدفدار و زنده میشود. هر لحظهاش، و هر دقیقهاش که دارم چه کار میکنم؟ این که فرشتگانی با تک تک ما هستند قرآن میفرماید همه شما با تک تک شما فرشتگانی هستند که شما را میشناسند و شما را دارند تعقیب میکنند تصمیمهای شما را میبینند و میدانند انتخابها و ادراکات شما، احساسات شما، ارادهها شما را میبینند و همه اینها دارد ثبت میشود هر لحظه وسط امتحان هستید این دعا و نماز این را به یاد ما میآورد آن وقت چطور میشود با این جهانبینی و با این هستیشناسی آدم دچار یأس و افسردگی و ملالت بشود؟ مگر اینها را کنار بگذاریم. در روایت میفرماید کسالت علامت نفاق است. این افسردگی، کسالت، بیهدفی، اینها یک جور پوچگرایی است حالا یک بخشی مربوط به غذه و هورمون و بیماریهای جسمی است که آن حسابش جداست آنها کم هستند اغلب موارد بیماری جسمی نیست بیماریهای روحی و معرفتی است. بیماریهای قلبی است نه این قلب، بلکه قلب باطنی و لذا میفرماید خیلیها هستند که ظاهراً مؤمن هستند ولی باطناً به این حرفها عقیده ندارند و لذا دچار کسالت میشوند و نشاط ندارند. اگر کسی واقعاً به این حرفها عقیده داشته باشد امام(ع) میفرماید که نمیتوانی بینشاط باشی چون هرکاری میکنی یک گام به سوی خدا و یک قدم به سوی تکامل خودت برداشتی و رشد کردی، اعمال با هم مساوی نیستند، اهداف با هم مساوی نیستند، سبک زندگیها با هم مساوی نیست، عالم و جاهل با هم مساوی نیستند، مؤمن و فاسد مساوی نیستند، مجاهدین و قاعدین، برخاستگان و نشستهگان مساوی نیستند. نور و تاریکی مساوی نیست. این که قرآن میفرماید نور با تاریکیها مساوی نیست خب به لحاظ ظاهری معلوم است که مساوی نیست اما به لحاظ واقعی، شما بدانید در جهانبینی بسیاری از ما بشریت فرقی بین نور و ظلمات قائل نیستیم و واقعاً فکر میکنیم اینها فقط لفظ و کلمه است. ما نور و ظلماتی نداریم همه چیز با همه چیز مساوی است. دقت میکنید؟ اینها خیلی تعابیر مهمی است. خطاب آن با فطرت ماست و ما بدون فطری بعضی از این مسائل را برخلاف فطرتمان به حاشیه میبریم. بنابراین این دعاها و نماز و عبادت فرمودند که برای سلامتی انسان، حفظ انسانیت انسان از سلامتی بهداشت برای بدن، غذا و اکسیژن برای بدن لازمتر و واجبتر و مؤثرتر است. این اگر ساعتی، اوقاتی، دقایقی را با فاصله اختصاص به گفتگو با خداوند اظهار عشق به او، اظهار بندگی و عجز در برابر او، معذرتخواهی از او، طلب بخشش از او، کمک خواستن از او، معاشقه با او و راز و نیاز با پروردگارت قرار بدهی امام(ع) فرمودند که خودت پاک میشوی، روحت پاک میشود، انسانتر و متعادل میشوی، بانشاط میشوی، هدف پیدا میکنی. آن عناصر موزی و آن میکروبها و ویروسهای فاسدی که وارد روح و شخصیتتان شده با این دعا و نماز از روح ما بیرون میرود. قرآن میفرماید سرّ خلقت انسان این است که خداوند را کمال و جمال مطلق را، هدف بگیرد و او را عبادت کند «ما خلقتُ إلا لیعبدون» من خلق نکردم الا برای این که من را عبادت و پرستش کنند. نه این که خداوند گرفتار این خودخواهیهای ضعفها و نقصانها و نیازهای امثال ماست که مثلاً من بگویم من تو را استخدام کردم برای این که بیایی جلوی من ادای احترام کنی. این که ضعف و نقص ماست. انسان را آفریدم برای این که من را عبادت کند عبادت خدا یعنی رشد انسان، تکامل انسان. زیبا شدن انسان. یعنی تو را آفریدم برای این که هرچه کاملتر، زیباتر، آگاهتر، قادرتر، پاکتر و نورانیتر بشوی. چون کارکرد عبادت خداوند اینهاست. راز آفرینش ما این است. راز پرستش هم همین است. بنابراین هدف عبادت همان هدف خلقت است برای این که آن هدف خلقت در انسان تأمین بشود اینها مطرح میشوند و راه دیگری هم جز عبادت خدا وجود ندارد که کار این را بکند. این کار را بکند. یاد هیچ کس و هیچ چیز دیگری جز یاد خدا این خلأ را پر نمیکند و خداوند میفرماید اگر من را فراموش کنید خودتان را فراموش میکنید هر کس خداوند را فراموش کند خودش را فراموش کرده است – این عین تعبیر خداوند در قرآن است – وقتی که خدا را از محاسبات و معادلات حذف میکنید قرآن میفرماید تو در واقع خودت را حذف کردی چون وقتی خدا حذف شد و مطرح نیست تو از خودت هم یادت میرود چون بیمعنی میشوی وقتی که خدا نیست به عنوان خالق و به عنوان هدف، در این هوا یک ذره معلق بیمعنا و پوچ هستی، تو خودت را دیگر بجا نخواهی آورد، خودت را نمیشناسی نمیدانی چه هستی و برای که هستی؟ الآن باید چه کار کنم؟ کجا بروم؟ چی خوب است؟ چی بد است؟ چه کسی بد است؟ چه کسی خوب است؟ چه چیزی مشروع و چه چیزی نامشروع است؟ کجا نور است؟ کجا تاریکی است؟ هیچی نمیدانی. همه چیز را از یاد خواهید برد. خداوند میفرماید شما که به زمین و عالم ماده موقتاً آمدید و دوباره با مرگ به عالم فراماده برمیگردید در این فرصتی که اینجا هستید در این چند دهه و چند سال، فرمود اگر خداوند را حذف کنی نام خدا، یاد خدا و بخصوص هم معرفت و هم محبت به خدا و هم اطاعت خدا، اینها را اگر کنار بگذارید که این دوتا روی همدیگر عبادت خدا میشود کاری میکنیم که زندگیتان تنگ و تُرُشت و نکبتبار میشود نه این که ما از لج و عصبانیت این کار را بکنیم. این نتیجه این سبک است یعنی حذف خدا باعث حذف خودت و باعث حذف انسان میشود آن وقت زندگیتان بیهدف و بیمعنا میشود. تعبیر «معیشتاً ضنکا» در قرآن آمده است. معیشت ضنک، یعنی زندگی نکبتی، تنگ و تُرُشت که هر کار میکنی باز هم نکبتی است! ثروتمند و قدرتمند و مشهور و هرچه میشوی باز هم سرت گیج میرود و حالت تهوع تو سر جایش هست. این که خداوند در قرآن میفرماید ما از شما پیمان گرفتیم در آغاز خلقتتان، پیش از این که وارد عالم طبیعت و دنیا بشوید، پیش از آن که آدم و حوا وارد عالم طبیعت بشوند، پیش از این که شما از مادرانتان متولد بشوید، از پدر و مادرتان، از آن طریق شما را خلق کنیم ما از همه شما پیمان گرفتیم و با شما پیمان بستیم. یک سؤال ازلی و پرسش ازلی از شما پرسیدیم و آن مسئله همین عبادت و پرستش بود. نماز و دعا بود. اعوذبالله من الشیطان الرجیم. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» (یس/ 60)؛ ای فرزندان آدم، بشریت تا ابد آیا ما با شما پیمان نبستیم؟ صحبت از بنیآدم است نه یک افراد خاص و محدود، یا یک امّت خاص، طبقه خاص، تاریخ خاص، صنف خاص، نه صحبت از کل بشریت است. همین میلیاردها میلیاردهایی که میآیند و میمیرند و دوباره میلیاردهای دیگر میآیند. همین میلیاردهایی که روی زمین هستند میخندند گریه میکنند، ظلم میکنند، ظلم به آنها میشود و... همه ما میلیاردها آدم که روی زمین هستیم همه ما، از همان بچهای که همین الآن به دنیا آمد تا بقیه، صد سال دیگر همه مردهاند، بعضیهایمان 6 ماه دیگر، بعضیهایمان 6 سال دیگر، 6 هفته دیگر، همینطور، همه ما از این عالم میرویم. خداوند میفرماید از شما پیمان نگرفتم در این فرصت محدود ما با هم قرار مدار نگذاشتیم که در این فرصت محدودی که در دنیا هستید «أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ...» شیطان را عبادت و اطاعت نکنید؟ «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» شیطان دشمن شماست و دشمن مشکوک نیست، دشمن قطعی شماست. به وضوح دشمن شماست. قبلاً به شما ضربه زده است. به پدر و مادر شما ضربه زد باز هم هدفش این است اصلاً صریح اعلام کرده است که هدف من تحقیر و ساقط کردن فرزندان آدم و حواست. این را که صریح گفته، و ما هم به شما صریح گفتیم که این از اول چه گفته است؟ ما گزارش آغاز خلقت را در قرآن را به شما تا ابد دادهایم. چه چیزی را به شما نگفتهایم؟ ما با شما قرار نگذاشتیم «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ» آیا با شما عهد نبستم ای فرزندان آدم، ای بشریت؟ «أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ...» شما که در هرحال عبادت میکنید خدا را عبادت نکنید شیطان را دارید عبادت میکنید. اینطوری نیست که انسان هیچی را عبادت نکند، شما قهراً عبادت میکنید. شیطان را عبادت نکنید. دنبال او راه نیفتید. او به وضوح و علناً دشمنی خودش را با شما اعلام کرده است. پیمان سلبی بستیم. یک زاویه دیگر هم این پیمان داشت «وَأَنِ اعبُدُونِی...» و مرا عبادت و اطاعت کنید «هذَا صِرَٰط مُّستَقِیم» (یس/ 61)؛ این راه درستی است. این آن مسیری است که شما را به هدف میرساند. صراط، راه است راهی است که باید شما را به هدف برساند از این راه به هدف خلقت میرسید نه از آن طریق. بعد هم خداوند در قرآن میفرماید که پیش از این که شما بیایید، قبل از شما میلیاردها انسانها بودند «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ» (یس/ 62)؛ قبل از شما، بسیاری از شماها نسلهای قبل از شما را همینطور بازی داد گرفتار همین توهمات شدند دنیا را اصل گرفتند و خدا و آخرت را فراموش کردند نور و تاریکی را یکی پنداشتند و بیچاره شدند. قبل از شما خیلیها را شیطان ترور کرد از مسیر خارج کرد البته با کمک خودشان، اجازه نداد اینها به تکامل برسند «لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً» خیلیها را قبل از شما از پا درآورد. شما دوباره میخواهید پا جای پای آنها بگذارید. همان اشتباه را میخواهید تکرار کنید هرچه هم به شما گفتیم؟ «أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ»؟ آیا از عقلتان استفاده نکردید؟ عقلتان را تعطیل کردید؟ قدرت فهمیدن ندارید؟ نمیتوانید تشخیص بدهید؟ سؤالات خداوند خیلی مهم است هیچ توجیه و بهانهای برای ما انسانها نمیگذارد. این عبادت شیطان هم به این معنی فرقههای شیطانپرست که میگویند الآن هستند، اینها نیستند! این طفلکها بیمار روانی هستند! اینها شیطانپرست هم نیستند اینها گرفتار مالیخولیا هستند شیطانپرست واقعی خود ماها هستیم ما مشغول عبادت شیطان هستیم یعنی هر بار که کلاه هم را برمیداریم، گرانفروشی میکنیم، بیناموسی میشود، بیحجابی میشود، دروغ میگوییم، اختلاس میشود، رشوه میکنیم، کمفروشی میکنیم، کلاه برمیداریم، همه اینها عبادت شیطان است. عبادت شیطان یعنی اطاعت شیطان. عبادت خدا بدون اطاعت خدا نمیشود. و اینها با هم مربوط است. خداوند میفرماید که ما با هم قراردادی بستیم. شیطان را پرستش نکنید نه به معنی این شیطانپرستیهایی که فرقههای خاص محدود است که مثلاً مجسمه شیطان را جلویمان بگذاریم سجده کنیم! نه. اینها یک مشت دیوانهاند یک عده کمی هم هستند. عبادت شیطان یعنی همین سبک زندگی نادرست که دنبال این توهمات و القائاتی است که او میکند و ما تسلیم او میشویم و دنبال او راه میافتیم. «أَنِ اعبُدُونِی» ما با هم پیمان بستیم و به شما راه بازگشت شما به آسمانها را و رشد شما را گفتم و این که راه بهشت کدام طرف است؟ دنبال این خط نروید، دنبال این بیایید و اصلاً مأموریت شما در زندگی همین است. فلسفه زندگی و وجودی شما همین است. مأموریت اصلی که دارید همین است. قرآن این را صریح خطاب به ما میفرماید. اصلاً هم احتمالات مختلف ندارد از این واضحتر و دقیقتر نمیشود گفت. قرآن میفرماید که آن چیزی که مسئولیت اصلی شماست در این دورانی که در دنیا هستید تا بمیرید و برگردید به آن عالم معنا بیایید آن مأموریت و مسئولیت اصلیتان فقط عبادت و اطاعت خداوند با اخلاص است. «وَمَا أُمِرُوا...» هیچ فرمان دیگری به آنها داده نشده، هیچ وظیفه دیگری اینجا ندارید «إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ...» مگر عبادت خداوند «مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» آن هم با اخلاص و صادقانه، نه این که دهتا چیز یکیاش هم خدا! نه. همه چیز فقط خدا. «حُنَفَاءَ...» حنیف باشید. حنیف یعنی حقطلب، کسی که فقط دنبال حق است و خداوند بین حق و باطل به او قدرت تشخیص میدهد و هرجا حق باشد او تسلیم است ولو خلاف منافع کوتاه مدت مادی خودش باشد. «وَمَا أُمِرُوا...» یعنی هیچ فرمان دیگری داده نشده، یعنی اگر چیزی به خدا نسبت دادند و به شما گفتند هدف زندگی این است، مسئولیت انسان، مأموریت انسان این است روی همه اینها قلم میکشد. شما یک مأموریت اصلی بیشتر ندارید «وَمَا أُمِرُوا...» فقط و فقط یک مأموریت است «إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ...» عبادت الله، با اخلاص. «حُنَفَاءَ...» در حالی که حنیف هستید، صادقانه، دنبال حق نه دنبال هیچ چیز دیگری. این مسئولیت و مأموریت شماست. در این چند ده سالی که در عالم و در دنیا هستید «وَیُقِیمُوا الصَّلَاةَ...» و دائم ارتباطتان را با خداوند باید حفظ کنید. صلات و نماز. اقامه نماز، نه این که فقط نماز خواندن، تلفظ نماز. اقامه نماز. حقیقت نماز اقامه بشود. 1) «یُقِیمُوا الصَّلَاةَ» 2) «وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ...» زکات یعنی مالیات، انفاق مالی مازاد بر نیازهای مالی خودتان تولید ثروت کنید، تولید ثروت کردید آن را به موارد نیازهای اجتماعی، نیازهای مادی و معنوی جامعه رد کنید یعنی رابطهتان را با مردم و با خداوند درست کنید. «یُقِیمُوا الصَّلَاةَ» رابطهتان را با خداوند، «وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ...» رابطهتان را با مردم، با زندگی مردم، اقتصاد مردم درست کنید و بعد میفرماید «وَذَٰلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ» (بیّنه/ 5)؛ این است آن روش و سبک پایدار و جاودانه. این است آن دینی که تا ابد میماند و زندگی انسانی و تعادل شما را حفظ میکند.
خب همه اینها در حکم مواد دادنامهای است که در دادگاه آخرت علیه ما اقامه خواهد شد. به ما میگویند ما تک تک اینها را به شما گفتیم. اینها که در قرآن بود. انبیاء به شما گفتند، ائمه به شما گفتند، علمای صالح و آموزگاران معنویتان به شما گفتند. این آیات قرآن جلوی چشمتان توی خانه همه شما بود، به شما گفتیم مأموریت اصلیتان عبادت یعنی شناخت خدا، هدف گرفتن خدا، خدا را هدف بگیر و از خدا اطاعت کنید و حنیف باشید. دنبال حق باشید، صادق باشید و رابطهتان را با خداوند، (نماز). رابطه با خلق و مردم (زکات). بیش از نیازتان را به دیگران و انسانها و خانوادهها و ملتهای فقیر و گرسنه و نیازمند و تحت ستم و مظلوم رد کنید. بعد به شما گفتیم «وَذَٰلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ» اگر دنبال یک دین جاودانه و بپا مانده و بپا ایستاده هستید بتوانید به آن تکیه بدهید یک تکیهگاه مطمئن این مسیرش هست. دیگر چطور میتوانید بگویید به ما کسی نگفت یا ما متوجه نشدیم؟ اینها بیّنهی الهی است. این آن مسئولیت بزرگ انسان بودن انسان است، آن تکلیف شاق است. تکلیف شاق خداوند همین است که کاملاً منطقی است و الا تکلیف شاقی نکرده است. دین نیامده که زندگی ما را بهم بریزد. میفرماید حنیف باش یعنی فطری باش. حقگرا و حقطلب باش. از باطل به سمت حق بیا، نه از باطل به سمت حق برو. چه تکلیف مالایطاقی به ما کردهاند؟ چه مأموریتی خداوند به انسان داده که از پسِ آن برنمیآید. به ما فرموده است که امّت وسط باشید، متعادل باشید نه افراط نه تفریط. «وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا...» حنیف یعنی مدام رو به حق باشید و متعادل باشید. وسط معرکه باشید و وسط دوقطبی، دو طرفش سقوط است. ثروتاندوزی بیش از حد نیاز سقوط است، فقر بیش از حد سقوط است. خوردن بیش از نیاز، مصرف بیش از نیاز سقوط است، نداشتن مقدار لازم آن هم مانع رشد و تکامل میشود. معتدل باشید. میفرماید در دنیا که هستید رابطهتان را با خداوند حس کنید. اقامه نماز، یعنی پیوندتان با خالقتان با خداوند، با «مالک یوم الدین» مالک قیامت، نگذارید این رشته بریده شود و قطع شود. این تلفظ کلمات نماز، این به مفهوم اقامه نماز نیست. اقامه نماز یعنی حق نماز را ادا کنید. اقامه نماز، یعنی نماز سر پا. نه جنازه نماز. نماز سر پا. نمازی که حضور ذهن داشته باشیم، حضور قلب داشته باشیم. بدانیم در محضر چه کسی هستیم و چه داریم میگوییم؟ این کلمات و این جملات معنیاش چیست؟ به چه کسی داریم میگوییم؟ ما کی هستیم و چرا داریم اینها را میگوییم؟ فرمودند آن وقت این اقامه صلات میشود. نمیشود کسی خودش را مسلمان بداند و بگوید خداوند را عبادت نمیکنم. بله خداوند را قلباً دوست دارم خودش هم میداند که من دوستش دارم، خدا خوب است من هم خوب هستم. دیگر من وظیفهای ندارم من در برابر خدا لازم نیست به خاک بیفتم و سجده کنم و این کلمات را به او بگویم. لازم نیست به او بیندیشم و توجه کنم. استغفار کنم. از او چیزی بخواهم، عذرخواهی کنم، رکوع کنم، سجده کنم، تطهیر کنم، این کلمات را بگویم، اینها را میگویند لازم نیست خب آن وقت نتیجهاش هم لازم نیست اگر دنبال نتیجهای هستی آن نتیجه اینطوری به دست نمیآید. آن موقع هم میگوییم این مزایا را میخواهیم میگویند لازم نیست! خب مسیری را که ما نمیرویم چطوری میخواهیم به آن مقصد برسیم. قرآن میفرماید که اینها که میگویند خدا را دوست دارم، میفرماید بگو ابتدا باید به خودتان اثبات کنید. محبت بدون اطاعت محبت نیست. این که بگویید من تو را دوست دارم ولی اطاعت نکنی، عبادت نکنی این دوست داشتن تظاهر است، دروغ است. خداوند که نیازی به ما ندارد، هرچه فرمان داده برای رفع نیازهای خود ماست. خدا به نماز ما احتیاج ندارد خب بله ندارد. ما به این نماز احتیاج داریم. ما بدون نماز و بدون دعا نمیتوانیم تکامل معنوی پیدا کنیم. در مسائل فردی- عبادی، در مسائل اجتماعی، در حوزه سیاست، روابط بینالملل، خانواده، بازار، خدا را اطاعت نکنیم ولی بگوییم خدا را دوست داریم. این خداپرستی نیست. بدون عبادت و بدون اطاعت قرآن میفرماید شما رنج خواهید برد عذاب این رفتار و این سبک زندگی، عذاب این جهانبینی را خواهید کشید و بعد از مرگ بیشتر. ما خدا را عبادت میکنیم در عین حال مقامپرست هستیم. طلاپرست هستیم، دلارپرست هستیم، پولپرستیم، شخصیتپرستیم، جاهپرستیم، هوسپرستیم، شهوتپرستیم، همه این پرستشها در کنار پرستش خدا، حتی اگر خدا را بپرستید اینها هم باشد قرآن میفرماید شما تازه حالا مشرک هستید، ملحد نیستید، کافر به معنی ملحد نیستید، خدا را قبول دارید اما مشرک هستید صدتا خدا دارید! یک بخشی از این عبادت قطعاً معرفت و محبت و عشقورزی است و نماز است دعا است و یک بخشی هم اطاعت خداوند است. هم اطاعت در همین عبادات و نماز، که به ما گفتهاند نماز بخوانید، روزه بگیرید، حجاب داشته باشید، حج بروید و... خب ما این کارها را باید بکنیم اگر اینها را اطاعت نکنیم خداوند را عبادت نکردیم. یا مشرک هستیم یا منافق هستیم. نتیجهاش را هم خواهیم دید. یک بخشی هم اطاعت در مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است آن بخش احکام و شریعت اجتماعی و مدنی و تمدنساز، جامعهساز و حکومتساز است. آن ابعاد سیاسی اقتصادی، احکام خداوند است آن را هم باید اطاعت کنی. اگر در مسائل اجتماعی و سیاسی خدا را اطاعت نکنیم بلکه اطاعت کنیم، فرعونها، دیکتاتورها، ظالمها، کفار، با افراد فاسد را اطاعت کنیم بگوییم من نماز در برابر خداوند میخوانم اما در سبک زندگیام، در سیاست، در حکومت، در اقتصاد، در روابط بین الملل، درو تعلیم و تربیت و رسانه من از همین قدرتهای فاسد مادی، استبداد و استعمار اطاعت میکنم. اینها بر ما حاکم باشند و اینها برای ما تصمیم بگیرند ما تابع هستیم. اینها برای ما قانون بنویسیند. قرآن میفرماید شما مشغول عبادت اینها هستید نه عبادت خداوند. فرعون به حضرت موسی(ع ) میگوید تو در خانه ما، در کاخ و در این نعمتها و امکانات بزرگ شدی، حالا آمدی چشم در چشم ما ایستادی داری بردهها و بنیاسرائیل را علیه ما میشورانی؟ ابرقدرت ستم آن روز بود و به مردم و ملتها میگفت «أنا ربّکم الاعلی» (نازعات/ 42)؛ من ربّ اعلای شما هستم. معنی ربّ خالق نیست نمیگفته من شما را خلق کردم، آنها هم نمیگفتند تو ما را خلق کردی. ربّ غیر از خالق است. «أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی» یعنی سرنوشت شما دست من است و من تکلیف شما را معلوم میکنم هرچه من بگویم آن است. این میشود ربّ و ربوبیت. یعنی اطاعت از فرعون میشود بندگی و عبادت فرعون. لذا حضرت موسی(ع) جواب میدهند که «وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ» (شعراء/ 22)؛ حالا جنابعالی منت سر من میگذارید من در دوران کودکی و نوجوانی در کاخ بودم و این خدمات را به من کردی، در برابر آن چی؟ «أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ» حالا در ازای آن شما حق داری بنیاسرائیل را عبد خودت کنی؟ «عَبَّدْتَ» یعنی آنها را عبد خودت کنی و مجبورشان کنی که تو را عبادت کنند؟ خب اینجا عبادت به معنی همین تن دادن به حاکمیت فرعون است. اطاعت سیاسی – اجتماعی، اقتصادی است نه به این معنی که آنها جلوی فرعون نماز میخواندند رکوع و سجده میکردند نه او چنین ادعایی کرده بود نه مردم چنین نگاهی به او داشتند ولی خدای متعال میفرماید اطاعت از فرعونها عبادت آنهاست. نمیتوانی بگویی من خداپرستم در عین حال، احکام سیاسی و اجتماعی و حکومتی خداوند را تعطیل کنی و در مسائل سیاسی اجتماعی، اقتصادی، حکومت و روابط بینالملل، آموزش و پرورش تابع قانونهای غیر الهی و حاکمان فاسد و ظالم باشی. این خیلی مهم است که خداوند گفت شیطان را عبادت نکنید من را عبادت کنید منظور این نیست که تمثال و مجسمه شیطان را جلویمان بگذاریم و جلوی او سجده کنیم! نه، ما داریم رو به کعبه به فرمان خدا سجده میکنیم اما سبک زندگی، مدیریت، خانواده، روابط اجتماعی و بینالمللی خلاف فرمان خداوند و خلاف اسلام باشد. تابع ایدئولوژیهای مادی و سکولاریستی غرب و شرق باشی، تابع دیکتاتورها یا استبداد داخلی و خارجی، استعمار باشی. تابع هوسهای خودشان هستند و آنها را دارند عبادت میکنند. «مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ» (جاثیه/ 23)؛ این که میگوییم «لاالهالاالله»، «اله» فقط باید الله باشد که کمال و جمال و علم و قدرت و رحمت مطلق است. هوسهای خودتان را به خدایی و هدف گرفتید. میشویم خودپرست و هوسپرست. یک عده زورپرست، شهوتپرست، قدرت پرست، شهرتپرست هستند. مشغول این پرستشها هستید که اینها عبادت شیطان میشود. تسلیم ترس و طمع مادی خودمان هستیم. این عبادت شیطان و عبادت فرعون و عبادت آمریکا میشود این شیطان بزرگ که امروز میگویند. میشود اطاعت شاه. یک عده خداپرست نبودند ولی شاهپرست بودند. یک عدهای غربپرست هستند نه خداپرست. یک عده خودپرست هستیم، یک عده ویلاپرست و دلار پرست هستند نه خداپرست. ولو این که زیارت هم بروند. این یعنی عبادت شیطان. عبادت فرعون. اینها تسلیم فرعون بودند. میگفتند اینها زورشان زیاد است، ولش کن، درگیر نشویم، تسلیم شویم، همه چیز را بدهیم برود و لذا فقط بحث فرعون هم نبود، میگوید «... وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ» (اعراف/ 127)؛ ما بر همه چیزشان مسلط هستیم! همین یعنی ما ربّ اینها هستیم و اینها دارند ما را عبادت میکنند! ما مافوق اینها هستیم و اینها زیردست ما هستند. فرعون گفت که، این مردمش که به حساب میخواهد اینها را نجات بدهد، اینها و قومها «...لَنا عابِدُونَ» (مؤمنون/ 47)؛ مردمشان دارند ما را عبادت میکنند در حالی که آنها، یعنی خویشاوندان موسی و هارون «قَوْمُهُما...» این بنیاسرائیل، قوم این دوتا، مردم اینها «لَنا عابِدُونَ» اینها بندگان ما هستند. تسلیم اینها و تابع اینها بودند. تن به حکومت و امر و نهی اینها داده بودند. همین را فرعون میگوید «لنا عابدون» اینها عابد ما هستند و دارند ما را عبادت میکنند. اینهایی که میگویند دین از سیاست جداست شما تن از حکومتهای فاسق، بیدین، ظالم، مستبد، دست نشانده کفار، یا تن به حکومت آمریکا، انگلیس، فرانسه، و... هر قدرت فاسدی، صهیونیستها بدهید دارید آنها را عبادت میکنید! چون دارید اطاعتشان میکنید. او که میگوید «لنا عابدون» فرعون نمیگوید «لی عابدون!» من را دارند عبادت میکنند، بلکه میگوید ما را دارند اطاعت میکنند یعنی کل رژیم و حاکمیتش و دستگاه فرعونی را میگوید. همه ما ربّ اینها هستیم. ملأ فرعون، یعنی همان کل آن تشکیلات، آن هژمونی، آن حاکمیت، آن دربار، اینها چه چیزی را بر بنیاسرائیل تحمیل کردند؟ اطاعت را. مجبورشان کردند که طبق قوانین و دستورات اینها زندگی کنند. خب همین عبادت میشود.
حضرت علی(ع) همین تعبیر را دارند که «... اتَّخَذَتْهُمُ الْفَرَاعِنَةُ عَبِیداً ...» (نهجالبلاغه/ خطبه 192)؛ فرعونها آن جوامع را برده و عبد خودشان کرده بودند. عبد نه فقط به معنای برده، اینها میگفتند فقط ما را عبادت کنید. الآن تمام کشورها و ملتهایی که تن به حکومت و سلطه استکبار جهانی و دست نشاندههای آنها دادند و بدهند ولو مسلمان باشند اهل نماز و حج باشند یا مسیحی باشند یا هر دین دیگری. همه در واقع در مسائل اجتماعی عبدالشیطان شدیم و شدند! تن به عبادت فرعون دادند! مشغول عبادت آمریکا فرعون این عصر هستند! مشغول عبادت دولتهای فاسد دیکتاتور و دست نشانده خودشان هستند. کسی که در برابر شاه و صدام و آل سعود تسلیم میشود دارد اینها را عبادت میکند. حضرت امیر(ع) فرمود: «اتَّخَذَتْهُمُ الْفَرَاعِنَةُ عَبِیداً» این پرستش جبّاران و دیکتاتورها، این عبادت دانسته میشود.
پس اجمالاً روشن بشود که وقتی دعوت به دعا و عبادت خدا و نماز میشود هم آثار شخصی، فردی و رشد انسانی دارد، کرامت انسان را حفظ میکند، انسان را آزاد، خلّاق، تصمیمگیر، تصمیمساز، صاحب اراده، ادراک درست، احساس درست، روح را تلطیف میکند، زنده میکند، قدرت، انرژی، نشاط میدهد، دعا و نماز و عبادت خدا انسان را قوی میکند. وقتی رو به او میکنی و به او وصل میشوی و به او تکیه میدهی او قوی مطلق است «هو القوی» شما هم قوی میشوید. «هو العلیم» شما هم عالم میشوید. «هو البصیر» شما هم بینش پیدا میکنید. «هوالسمیع» شما از این به بعد میشنوید چیزهایی را که قبلاً نمیشنیدید. درست میشنوید. او رحیم و رحمان است، شما هم مهربان میشوید. او قهّار و قدرتمند است شما هم همینطور میشوید. این هم آثار سیاسیاش، آثار اجتماعیاش، تمدنیاش، آثارش در اقتصاد، در دولت، در حکومت، اصلاً خداوند صریح وعده میدهد و میفرماید که: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ...» خداوند صریح وعده داده است. اعلام میکند من دارم به شما قول میدهم، قبل از شما قول دادهام. الله وعده داده است به هرکس و همه آنان که از بین شما آنهایی که ایمان بیاورند و اینها را مبنای زندگی قرار بدهند، باور کنند و تسلیم این حق بشوند «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» و بر این اساس عمل کنند یعنی سبک زندگیشان را اصلاح کنند و تغییر بدهند «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ...» به شما خلافت زمین را خواهد داد، شما را حاکمان کل زمین خواهد کرد همانطور که قبل از آنها و در طول تاریخ بشر داده بود «وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ...» و آن دینی که خداوند برای آنها پسندیده، این دین درست و روش درست، این را منتشر خواهد کرد و متمکّن، جایگزین و مستقر میکند. مسلط میکند و «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً...» (نور/ 55)؛ و دوران خوف و ترس و ناامنی شما به سر خواهد رسید. اگر درست خدا را عبادت کنید اگر به خدا ایمان بیاورید و مناسب با آن ایمان درست عمل کنید، عمل صالح کنید خداوند زمین را به شما خواهد سپرد. شما بر کل کره زمین مسلط خواهد شد و این دینی که خدا میپسندد دین درست، دین کامل، متمکّن خواهد شد و وضعیت شما، این وضعیتی که دائم در انواع ترس به سر میبرید این ترسها امنیت مطلق خواهد شد. منتهی شرط آن این است که «یَعْبُدُونَنی...» من را عبادت کنند، من را اطاعت کنند، من را هدف بگیرند «لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً...» هیچ کس نه، حتی هیچ چیز را در عرض من قرار ندهند با من شریک قرار ندهند. آن وقتی که حکومت حق و خلافت خدا برقرار بشود شما مؤمنین دیگر آزاد آزاد هستید از قید هر عبادت غیر خدا، یعنی اطاعت از هر دیکتاتور و زورگویی خلاص خواهید شد و دیگر مطیع هیچ کس نیستید چون فقط مطیع خدا هستید اگر فقط من را عبادت کنید، در عرض خدا و کنار خدا چیزی یا کسی را قرار ندهید و فقط من را اطاعت کنید یعنی من را عبادت کردید آن وقت شما قطعاً بر جهان مسلط خواهید شد و به امنیت خواهید رسید و ترس نخواهید داشت. خب دیگر خدا چه بگوید و چه وعدهای بدهد؟ چه وعدهای از این واضحتر و شفافتر؟ هر وقت هر مقدار ما با این فرمان خدا بشر عمل کرده است نتیجهاش را دیده است همان مقدار قدرت و استخلاف پیدا کرده است، خلیفه شده، مستقر شده، خوف او به امن تبدیل شده است هرجا هم نکردیم خلاف آن بوده است. شرط آن این است «یَعْبُدُونَنی و لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً» که چیزی را کنار من با من ضمیمه نکنند، با من ترکیب نکنند نگویند ما برای خدا و چی... خدا هم هست فلان هدف هم هست! دو – سه تا هدف نه؛ یک هدف باید داشته باشیدو آن خدا باشد که هدف کل خلقت است. کمال مطلق است. هدفهای دیگر همه در طول آن باید باشند. همه پلکانی به سوی او باید باشند. انگیزه همه آن اهداف و کارهای دیگر باید نهایتاً به این هدف اصلی برگردد. فرمود اگر این کار را بکنید یعنی از کسی جز خدا، جز من اطاعت نکنید، شریکی در عبادت من قرار ندادهاید، این معنیاش این است که هرکسی را اطاعت کنید دارید او را عبادت میکنید. اگر برای خدا دارید اطاعت میکنید این میشود اطاعت و عبادت خدا. اطاعت از پیامبر(ص)، اطاعت از امام(ع)، اطاعت از رهبران الهی، و اطاعت از حکومت و قوانین یا پدر و مادر، یا استاد و معلم، به شرطی که در آن مسیر اطاعت خدا باشد. اینها میشود عبادت و اطاعت خدا. هر کسی را برای غیر خدا اطاعت کنیم داریم شیطان را و مظاهر شیطان را عبادت میکنیم. پشت به خدا کردیم و شریک برای خداوند قائل شدهایم مشرک هستیم و این خیلی نکته مهمی است. این اطاعت از قدرتهای فاسد در عرصه اجتماعی، سیاسی، جهانی، علیه آنها مقاومت نکردن، مرگ بر شیطان بزرگ و کوچک نگفتن، رمی جمرات در عرصه جهانی نکردن، که همه اینها ایادی آن شیطان هستند، آن شیطانی که در حج سنگ میزنید تجلّی و پنجههایش همین شیاطین جوامع بشریاند و چه چیزی به لحاظ اخلاقی عبادت است؟ چه چیزی به لحاظ اجتماعی عبادت است؟ پیامبر اکرم(ص) فرموده بودند این رژیم بنیامیه، این میمون، بوزینهها میآیند بر جهان اسلام به اسم اسلام حاکم میشوند و در آن پیشگویی پیامبر اکرم(ص) که فرمودند: «إِذَا بَلَغَ بَنُو أَبِی اَلْعَاصِ ثَلاَثِینَ رَجُلاً اِتَّخَذُوا دِینَ اَللَّهِ دَغَلاَّ وَ عِبَادَ اَللَّهِ خَوَلاً، وَ مَالَ اَللَّهِ دُوَلاً.» این اولاد عاصبنامیه که جدّ مروان بود و اکثر خلفای اموی از نسل او بودند فرمودند این باند ابوسفیان و فرزندانشان بر امّت من مسلط خواهند شد و بعد از 30 سال، سه دهه جنایت را به حدی میرسانند که اینها بطور کامل بر امّت اسلام مسلط میشوند «اِتَّخَذُوا... مَالَ اَللَّهِ دُوَلاً» مال خدا و بیتالمال را مدام بین خودشان پاسکاری و دست به دست میکنند. یک اقلیتی خودشان میخورند و حق ملت را نمیدهند «وَ عِبَادَ اَللَّهِ خَوَلاً» و بندگان خدا را بنده خودشان میکنند «ودِینَ اَللَّهِ دَخَلاَّ» و در دین خدا دخل و تصرف میکنند، دین را تحریف میکنند، تغییر میدهند، ظاهر اسلام را حفظ میکنند و باطن آن را منهدم میکنند و مسلمانان را که ظاهراً بنده خدا هستند در واقع بندگان خودشان میکنند در حالی که مسلمانان جلوی حاکمان بنیامیه که سجده نمیکردند همین که اطاعت میکردند تن به آن استبداد میدادند و تسلیمشان میشدند یعنی دارند آنها را عبادت میکنند و الا معاویه و امویها به مردم نمیگفتند که جلوی ما سجده کنید و ما را عبادت کنید ولی میگفتند ما را اطاعت کنید. این اطاعت در واقع عبادت در حوزه ربوبیت است. عبادت به معنی عبادت خالق نبود اما به معنی این که شما رب ما هستید هست.
الآن اکثر دولتها و ملتهای جهان تحت ربوبیت شیاطین و قدرتهای فاسد و کفر و استکبار جهانی هستند و عوامل آنها که مستبدین داخلی هستند. مشغول عبادت اینها هستند ولو این که جلوی اینها سجده نکنند. قرآن میگوید این هم عبادت است و این شرک است و بنابراین این که بگوییم سیاست به ما ربطی ندارد هرکس میخواهد بر جهان اسلام و بشریت و بر ما حاکم باشد باشد مهم نیست ما به این چیزها کاری نداریم، در واقع گفتیم ما مشرک باشیم فرقی نمیکند. ما به لحاظ خالقیت خدا را عبادت میکنیم و به لحاظ ربوبیت این قدرتهای فاسد دنیا و تاریخ را عبادت میکنیم چون اطاعت اینها عین عبادت اینهاست.
اجمالاً این اشارهای به بخشی از ابعاد فردی و اجتماعی دعا و نماز و عبادت بود که متفکران اسلامی در آثار و منابعشان اینها را با استناد به قرآن و سنت تبیین کردند و من از دوستان جوان و نوجوان تقاضا میکنم که وقت بگذارند و این منابع را مطالعه کنند و با این استدلالها آشنا شوند و روشن بشود که حتی عبادات اسلام و تعبدیات همه این تعبّدها مبتنی بر تعقّل است. همه اینها معقول، عقلانی بلکه عقلانیترین است. این استدلالها را که من نمونههایی از آن را خدمت شما عرض کردم بخوانند و بدانند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی